کد مطلب:223900 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

و اما شرابی که حلال است خوردن آن و استعمال آن بعد از طعام
آنچه اعتماد می شود بآن در حفظ صحت بدن انسان از آفات و امراض و علل و اسقام بدن اینست كه از مویز دانه بیرون شده ده رطل گرفته شود هر رطل تقریبا هفتاد مثقال است پس شسته شود و بر آب صاف گذاشته می شود كه آب چهار انگشت بالای آن بیاید و همان نحو باقی می ماند در زمان زمستان سه روز در تابستان یك شبانه روز و بعد از آن آنرا می گذاری بر دیك نظیفی و باید همان آب آب باران باشد اگر قادر بتهیه آن باشی و اگر نشد پس از آب شیرین كه چشمه ی آن از طرف مشرق باشد كه آب براق سفید و خفیف داشته باشد كه قابل بشود بر آنچه بر آن وارد شود از حرارت و برودت از جهت اینكه هر آب كه



[ صفحه 304]



زود قبول برودت و حرارت كرد آن آب ثقیل نیست و دلیل بر سبك بودن آنست پس مویز را در آن آب طبخ می دهد تا آنكه خوب پخته می شود و بعد از آن فشرده می شود و آب آنرا صاف می كنند و سرد می نمایند باز می ریزند و بر دیك و قدری آنرا با چوبی می گیرند كه چند انگشت مثلا آب در دیك است و بعد از گرفتن و معلوم كردن قدر آن بآتش نرم آنرا می جوشانند جوش خفیفی و نرمی تا آنكه دو ثلث آن می رود و یك ثلث باقی ماند و بعد از آن یك رطل عسل صاف بر آن می ریزند و باز قدری آن عسل و آب باقی مانده گرفته می شود با چوبی تا آنكه معلوم شود كه عسل چقدر بر آب زیاد شده و بعد از این جوش داده می شود تا آنكه قدر عسل برود، و بر حد اولش برگردد، و بعد از آن از زنجبیل و از زعفران از هر یكی یك درهم و از دارچینی و از قرنقل و از سنبل طیب و كاسنی و از مصطكی از هر كدام نصف درهم و بعد از آن هر یكی علیحده كوبیده و بیخته شود، و هه اینها گذاشته شود در یك پارچه بسته می شود بریسمان محكمی و بعد از این انداخته می شود همان پارچه با ادویه ها در میان آن شراب تا مغمور می شود در آن و بآتش نرم جوش داده می شود و حركت داده می گردد تا آنكه قوتهای دواها بریزند در آب شراب و تا آنكه قدر عسل از آن برود و كم شود، و بعد از آن دیك را بر می دارند و سرد می كنند، و بعد از آن آنرا استعمال می كنند، و قدر شربت از آن یك وقیه، با دو وقیه ی آب خالص است، و مقدار وقیه هفت مثقال است، پس قدر شربت آن هفت مثقال می شود با دو مقابل آن آب خالص هر گاه غذا خوردی مقدار آنچه ذكر كردم از این شراب بقدر سه پیاله بعد از طعام بخور وقتیكه چنین كردی پس در امنیت صحت می باشی باذن خداوند در آنروز و شب از اوجاع و دردهای بارده ی مزمنه و از مرضهائی كه از سردی و رطوبت عارض انسان می شود مثل نقرس كه درد مفاصل پاهاست و مثل دردها و مرض های بادی و غیر از این از دردهای عصبانی و دماغی و درد معده و بعضی از دردهای جگر و سپرز و امعاء و احشاء كه از بلغم و غلبه ی نصف آنچه اول خورده بودی كه از این دستورالعمل كه برای تو نوشتم اصلح است و بر بدن تو و باعث كثرت جماع تو خواهد شد و سبب حفظ و ضبط بدن تو می شود پس بدرستی كه صلاح بدن و قوام و دوام آن با طعام و آب می شود و فساد آن نیز با طعام و آب خوردن می گردد پس اگر تو آندو را اصلاح كردی بمراعات كردن قدر حاجت از آن در بدن، صحیح و سالم می شود



[ صفحه 305]



و اگر آندو را فاسد نمودی و ملاحظه ی آنها را نكردی بدن فاسد و ضایع می شود.

و بدان بدرستی كه قوت نفوس تابع است بر قوت مزاجهای ابدان، و بدرستی كه قوت مزاجهای بدنها تابع است بر هواها و مزاجهای بدنها تغییر می یابند بحسب تغییر هواها در مكانها پس وقتی كه هوا یك مرتبه سرد شد و مرتبه دیگر گرم گشت تغییر یابد بسبب آن مزاجهای بدنها و اثر و علامت این تغییر در صورت و روی انسان ظاهر می شود پس وقتی كه هواها معتدل شود قوت مزاجهای بدنها اعتدال پیدا می كند و صالح می شود تصرفات مزاجها در حركات طبیعیه ی خود مثل غذا و جماع و خواب و حركت كردن و سایر حركات بعلت اینكه خداوند بنا كرده است جسمهای انسان را بر چهار طبیعت كه یكی از آنها صفرا و دیگری سودا و یكی خون و دیگری بلغم است.

و بالجمله دوتای از این ها حرارت دارد و دو تای دیگر برودت دارد و بدرستی كه خداوند مخالفت انداخته است در بین دوتای حرارت دار و در میان دوتای برودت دار باین نحو كه قرار داده است یكی از این دو حرارت دار را با رطوبت و نرم و آن خونست و آن دیگری را خشك و با یبوست، و آن صفرا است و آن سودا است پس چنانكه سال را خداوند قرار داده بر چهار فصل همچنین بدن انسان را بر چهار طبیعت قرار داده است و مثل بهار این طبیعتها خونست و مثال تابستان صفرا و مثال پائیز سودا و مثال زمستان بلغم است و هر یكی از این چهار طبیعت در آن فصل مناسب آن زیاد می شود و بعد از قرار دادن چهار طبیعت در بدن انسان پس از اینها را بر چهار جزء بدن او متفرق كرده است؛ كه آن چهار جزء عمده است در بدن انسان و قوام او بآنها است یكی را بر سر و دیگری را بر سینه و یكی را بر طرف اضلاع و دنده های او و دیگری را بر پائین شكم او بحكمت بالغه ی خود گذاشته است.

بدان بدرستی كه سر و گوشها و چشمها و سوراخهای بینی و دهن و بینی از خونست و خون را خداوند در آنها قرار داده است و بدرستی كه سینه از بلغم و باد است و بدرستی كه اضلاع و دنده ها از مره ی صفرا است و بدرستی كه پائین شكم از مره ی سودا است و بدان بدرستی كه خواب سلطان دماغ و مغز سر است و اوست قوام جسد و قوت آن پس وقتی كه اراده كردی باید خوابیدن و دراز كشیدن تو در طرف راست تو باشد و بعد از آن بر گردی بطرف چپ خودت و همچنین در وقت برخاستن پس برخیز از رختخواب خودت بطرف راست خود چنانكه



[ صفحه 306]



ابتدا بآن كرده بودی در وقت خوابیدن و عادت بدهی بر نفس خود دو ساعت نشستن را از شب و قبل از خوابیدن داخل بیت الخلاء بشو از جهت قضاء حاجت و مكث بكن در آنجا بقدر قضای حاجت خود و طول مده در آنجا پس بدرستیكه طول دادن در آن باعث داء الفیل و و داء دفین می شود از بواسیر و درد پاها از جهت اینكه مواد از اعلای بدن نازل می شود بر پائین آن و آنهم سبب درد پاها و بواسیر است.